کد مطلب:316691
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:162
زبان حال حضرت زینب در قتلگاه
گلی گم كرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
گل من یك نشانی در بدن داشت
یكی پیراهن كهنه به تن داشت
اگر پیدا كنم زیبا گلم را
به آب دیدگان می شویم او را
گل گم كرده ات خواهر منم من
سرور سینه ات خواهر منم من
نشانی را كه گفتی جان خواهر
كه دارم در بدن خواهر منم من
در آن دم زینب غم دیده زار
روان اشك از دو چشمان گهربار
شتابان رفت و آن محزون نالان
به سوی قتلگه با حال افكار
صدای آشنایی آمدش گوش
كه شد از كف برونش طاقت و هوش
به سوی آن صدا شد زار و نالان
گل خود را بدید و كرد افغان